عملگرا بودن !
عملگرا بودن !
عملگرا بودن
به روزرسانی شده در 16:30:00 روز 3 دی 1397
شاید به نظر جالب بیاید یا حتی عجیب !
یک لحظه صبر !
اصلا عملگرایی دیگر چیست ؟
عملگرایی یعنی اینکه چیزهایی که یاد می گیریم را زندگی کنیم و به آن ها عمل کنیم .
تا فقط قسمتی از مغز و ذهن مان را اشغال نکنند،
و در حد اطلاعات باقی نمانند و به Information Stack یا همان انبوه اطلاعاتی تبدیل نشوند.
متاسفانه یا خوشبختانه ما ایرانی ها در هر زمینه ای سرشار از اطلاعات مختلف و متنوع هستیم .
می گویم ما ایرانی ها چون فقط ایرانی بودن را تجربه کرده ام 🙂
آنقدر اطلاعات و آگاهی داریم که گاهی لبریز می شویم
و اگر در شرایط مورد نیاز هم قرار بگیریم آن ها را برای دیگران نسخه می کنیم،
اما متاسفانه به خودمان که میرسد مثل قاشق در عسل گیر می کنیم.
چرا ؟
چرا نسخه پیچیدن برای دیگران ، راحتتر از نسخه پیچیدن برای خودمان است ؟
مخصوصا اینکه خودمان آن اطلاعات کافی را داریم و دیگر نیازی نیست دنبال کسی بگردیم تا به ما آموزشی بدهند ( در همان زمینه مذکور البته ، نه به طور کلی ، چون هیچ کس آنقدری کامل نیست که ادعا کند نیازی به آموزش دیدن و یادگیری چیزهای جدید ندارد. )
آخر مگر میشود عملگرا بود ؟
بله که می شود 🙂
اگر می گفتیم نمی شود جای تعجب داشت .
مساله این است که به دانسته هایمان در حد همان دانسته اکتفا می کنیم و به خود زحمت نمی دهیم که با آزمون و خطا آن ها را زندگی کنیم .
اگر بی انصافی نکنیم در بین خودمان هم هستند کسانی که میخواهند عملگرا باشند اما نمی شود !
کتاب های مختلف را مطالعه می کنند ، در دوره های آموزشی شرکت می کنند ، فلان فیلم های آموزشی را می بینند
و خلاصه اینکه در هزینه کردن برای یادگیری، نه از زمان کم می گذارند نه از پول .
کلی چیزهای جدید یاد می گیرند
اما فقط یاد می گیرند و نمی توانند آن ها را در زندگی و روزمره خود پیاده کنند .
راستی چرا ؟
شاید بتوان اینگونه گفت که منابع درستی را انتخاب نمی کنند ، صرف یادگیری جلو می روند اما ….
آیا یادگیری به هر قیمتی ارزش دارد ؟
اگر تمامی منابع را حتی درو کنیم ولی از آنجایی که ممکن است خوب و بد دَرهم باشند و ما هم همان دَرهم گونه پیش برویم ،
چیزهایی که می خواهیم را بدست می آوریم ؟
معلوم است که نه!
اول باید سراغ منابع درست برویم و برای یافتن آن ها هم باید بِنزی تلاش کنیم ، نه تراکتوری !
یعنی هوشمندانه برای پیدا کردن منابع درست اقدام کنیم ، نه صرفا سرسختانه پیش رفتن.
کلیپی که در این باره در اینستاگرام قرار داده شده است را تماشا کنیم
View this post on InstagramA post shared by Khanjani__Sahar | سحر خانجانی (@khanjani__sahar) on
اما گاهی همین منابع درست هم در حین انتقال اطلاعات خوب ، چیزی به ما برای زندگی کردن اضافه نمی کنند .
چون مهارتی برای ارایه کردن ندارند .
در حقیقت ما برای درست زندگی کردن و داشتن حال خوب ، احتیاج به یاد گرفتن مهارت داریم.
پس برای یادگیری در جهت عملگرایی و اینکه بتوانیم چیزهایی را که یاد می گیریم زندگی کنیم
باید به دنبال مهارت های مورد نیاز خودمان از آموزش ها باشیم .
چطوری عملگرا باشیم ؟
تقریبا همه ما می دانیم که از زندگی چه می خواهیم و رسالت مان چیست،
(و عده ای زیاد یا کم هم نمی دانند، پس به شما تبریک می گوییم چون در جای درستی قرار گرفته اید که به وسیله آن می توانید رسالت تان را پیدا کنید و با آگاهی از این مقوله که از زندگی تان چه می خواهید قدم بردارید: 🙂 ) ،
خب پس به خوبی از مهارت هایی که برای زندگی و رسالتمان نیاز داریم باخبر هستیم و آگاهی داریم .
اما چون آن ها را فقط در ذهن مان نگه می داریم وقتی می خواهیم سروقتشان برویم گم شان می کنیم.
پس بیایید یک بار دیگر به این سوال خوب فکر کنیم و خودمان را هم به چالش بکشیم که:
رسالت من در زندگی چیست ؟
خب راه حل چیست ؟
یک لیستی از مهارت های مورد نیازی که در ذهن داریم را بر روی کاغذ بیاوریم و یادداشت شان کنیم
و برایش برنامه بچینیم که مثلا مهارت A را تا پایان این هفته تکمیل میکنم.
( درباره چگونگی تکمیل آن هم برنامه خود را بنویسید ، چون در صورت مبهم و کلی بودن ، مغز ما از زیر آن شانه خالی میکند)،
به این صورت که تا آخر امروز برای کتاب هایی که در این حوزه وجود دارند جستجو کرده و دو تا از بهترین شان را انتخاب می کنم و
یکی از آن ها را تا آخر همین هفته مطالعه میکنم .
و مهارت B را تا اخر دو هفته دیگر و ….
(بنا به اهمیت مهارت و گستردگی منابع درست و حسابی که در دست داریم )
و یک خبر خوب هم به شما می دهیم 🙂
اینکه یک فایل تصویری در زمینه برنامه ریزی که در زندگی و کار به دردمان بخورد را،
در آپدیت بعدی این مقاله، همین جا قرار می دهیم.
اصلا از کجا بفهمیم که عملگرا هستیم یا نه ؟
فکر کنید که منِ سحر خانجانی مدام در حال شرکت کردن در سمینارهای آموزشی داخلی و خارجی هستم
و کتابخانه ای شیک و قشنگ که پر از بهترین کتاب های دنیاست ، دارم.
اما وقتی با من شروع به حرف زدن می کنید از کل مثلا یک ساعت صحبت و مصاحبه ما ،
حتی یک چیز جدید و بدرد بخور هم عایدتان نمی شود !
یا وقتی یک روز زندگی مرا زیر نظر می گیرید چیز متفاوتی نظرتان را جلب نمی کند !
آیا خدای ناکرده منِ سحرخانجانی در آن قالبی که گفتیم ، عملگرا هستم؟
خیلی راحت با طرح سوالاتی ساده اما درست و دقیق ، می توانیم مچ خود را بگیریم و خودمان را بهبود ببخشیم.
اگر نباشیم چه می شود ؟
یک لحظه سحرخانجانی در آن قالب را به خاطر بیاورید .
می توانید پیاز داغش را هم بیشتر کنید .
فقط و فقط توجه به ظواهر و یادگیری ای که حتی ذره ای ما را به جلو نبرد ، به چه دردی میخورد ؟
اصلا به درد میخورد ؟
مخصوصا وقتی فقط برای ظاهرسازی باشد .
امان از وقتی که پوچی درون آشکار شود .
واویلا …..
دیدگاهتان را بنویسید