معجزه خدا در وجود خودتان را پیدا کنید-در راستای خودشناسی
معجزه خدا در وجود خودتان را پیدا کنید
معجزه خدا در وجود خودتان را پیدا کنید …
در این مقاله میخوایم یکی از صحبتای مهم اقای تیم هان در مورد پیدا کردن توانایی هامون رو انالیز و بررسی کنیم.
(برای ورود به سایتشون روشن بودن vpn لازمه)
امروز با هم میخواهیم معجزه و توانایی هایی را که از وجود آنها در خودتان بیخبرید و
بذرهایی که خدا برای شکوفایی در وجود شما کاشته است را پیدا کنیم.
در ویدیوی امروز من به شما سه روش فوق العاده قدرتمند می گویم
که با آن می توانید توانایی های درونی، معجزه و بذرهایی که خدا در وجود تان کاشته است را پیدا کنید.
این پروسه ممکن است خیلی راحت به نظر بیاید.
اگر چه چیزی که ممکن است این فرایند را سخت جلوه دهد ،
شرایطی است که جامعه برای شما یا علیه شما در نظر گرفته و باقی مسایلی که خودتان از انها باخبر هستید.
صحبت درباره شرایط چیزی نیست که میخواهم درباره آن با شما صحبت کنم ،
چون مطمئنم که شما عزمتان را جزم کرده اید تا به دنبال معجزه تان و عطش درونی خود بروید .
و اما چیزی که می خواهم درباره آن با شما صحبت کنم و
به آن بپردازم برمی گردد به
بررسی دلایل روانشناسانه ای که ممکن است خودتان ، خودتان را بلاک کرده باشید از پیدا کردن و کشف کردن رسالت وجودی تان.
پس با خودتان عهد ببندید که تمام توجه تان را به من بدهید
حالا قبل از اینکه صحبت درباره این سه روش را شروع کنم
میخواهم به این سوالی که یکی از مخاطبان پرسیده اند بپردازم :
تیم هان ، به من بگو که چطوری میتونم توانایی هام و چیزهایی رو که واقعاً در زندگی عاشق انجام دادنشون هستم رو پیدا کنم ؟
عزیزم شما خودتان به این سوال به راحتی پاسخ دادید
چون تمام آن به چیزی که خودتان عاشقش هستید برمیگردد
یا همان اشتیاق درونی شما
حالا ممکن است بگویید اگر این به همان آسانی باشد که به نظر میرسد
پس هر کسی باید به راحتی بتواند قلب خود را دنبال کند و رویاهایش را زندگی کند
اما در حقیقت به دلیل دغدغه های زیاد ، خیلی از انسان ها آگاهی خیلی خوبی از خودشان ندارند و
به طور غیر مستقیم از اینکه به این موضوع ها بپردازند خودشان را منع کرده اند . چون موضوع بسیار سختی است
و این همان چیزی است که من می خواهم عمیقا در آن شیرجه بزنیم
پس تمام توجه شما اینجا لطفاً
اولین مورد یافتن معجزه وجودمان را دوست دارم H2H بنامم
این یک اصل است که دارم در حال حاضر ان را برای تمام مخاطبانم در کل دنیا بیان میکنم
یک اصل فوق العاده قدرتمند
فهمیدن این مورد بسیار راحت است اما باز هم خیلی ها آن را متوجه نمی شوند چون سعی میکنند آن را از لحاظ منطقی برای خود تحلیل کنند در حالی که واقعا نیازی به این کار نیست
حال در نظر بگیرید وقتی که به دنیا آمده بودید مانند یک پارچه یا لوح سفید بودید
و این دقیقا همان اصل وجودی شماست
چرا که شما در ان زمان هنوز از طرف جامعه محدود نشده بودید
و جامعه و محیط برای شما تعیین نکرده بود که به چه چیزهایی باور داشته یا نداشته باشید
به چه کسانی باور داشته یا نداشته باشید
و هنوز هیچ برچسبی به روی شما زده نشده بود ، که من یک وکیل هستید ، کارمند بانک هستید یا یک خواننده راک
اما بعد از اینکه مدتی از تولدتان می گذرد، محیط اطراف یک سری شرایط را برای شما تعیین می کند
مثلا پدر و مادرتان با ادراک خودشان به شما میگویند که:
دنیا اینطوریه
پول اونطوریه
به این چیزا باید باور داشته باشی
دین و مذهبت اینه
جایی که بهش تعلق داری اینجاست
قوانینش اینه
و …
حقیقت اینه که انها بهترین نیت را از گفتن این حرف ها در قلب شان دارند
ولی این را در نظر نمی گیرند که به عنوان والدین تنها میتوانند چیزهایی که یاد گرفته اند و می دانند را به شما یاد بدهندو
شرایطی که تجربه کرده اند را به شما بگویند
و در مراحل بعدی هم دوستان و معلمان شما هرکدام به نحوی که اصلا هم عمدی نیست شما را با حرف ها ، رفتار و کارهایشان محدود می کنند
آنها از ادراک و دریافتی های خودشان به شما می گویند
غافل از اینکه در درون خودشان با خودشان شفافیت ندارند و هنوز درک درستی از خودشان ندارند و به خودشناسی نرسیده اند .
معمولا ادم ها مدام می گویند که:
من این هستم
من آن هستم
در حالی که این سطحی ترین لایه شخصیت انهاست.
اما حالا برسیم به اینکه H2H در زمینه کشف معجزه ما دقیقا چه می گوید؟
در حقیقت این روش به نشانه ها و سرنخها از ادم هایی که با انها در ارتباط هستید، توجه میکند.
در حالی که ممکن است خیلی هم از آنها اطلاعات چندانی نداشته باشید و یا حتی ان ها را نشناسید یا حتی اصلا با هم رابطه ای نداشته باشید.
کم کم برایتان شفاف میکنم که منظورم چیست.
اما من خودم از این روش استفاده کرده ام و میتوانم بگویم که تجربه فوق العاده ای بوده.
حالا می خواهم این ماجرا را برای شما هم بگویم:
کارمند بانکی به نام آدام وجود داشت که در لندن کار می کرد و
عادت داشت که همیشه بعد از کار و پوشیدن کت شلوار مشکی گران قیمت برندش با همکارانش به بیرون برود.
و اینگونه بود که معمولاً به بار می رفتند که به نوبه خود جای خیلی گرانی هم بود.
نوشیدنی های مورد علاقه اش را هم سفارش میداد.
یک روز تصمیم گرفت که مثل همیشه برنامه هر روز شان را انجام دهد.
و درست وقتی که داشت نوشیدنی مورد علاقه اش را سفارش میداد شخص خاصی توجه اش را جلب کرد
او یک راک استار بود اما در ظاهری غیرعادی ، که شروع به مکالمه با آدام کرد
و مکالمه انها ساعتها طول کشید
به طوری که دوستان او برای لحظهای به او نگاه کردند و متوجه شدند که او همچنان در بار به سر می برد و در حال صحبت کردن با همان راکستار میباشد
کل آن شبِ آدام به صحبت کردن با همان راک استار درباره موسیقی سپری شد
و در راه برگشت به خانه آدام مدام به این فکر می کرد که چرا من با این فرد توانستم ارتباط خوبی برقرار کنم؟ و چرا اصلا با او ارتباط گرفتم؟
در حالی که من معمولاً با آدمهای با چنین ظاهر نامناسبی اصلا ارتباط برقرار نمیکنم.
کارمند بانک که نبود!
شبیه من یا دوستانم هم که نیست!
یک لحظه صبر کنید
این دقیقاً همان چیزی است که می خواهم بگویم…
وقتی که آدام جوان تر بود ، رویای راک استار شدن را در سر داشت
ولی در حال حاضر یک کارمند بانک است
بله شغل فعلی او تمام خواسته های مالی او را برآورده می کرد
اما از درون و به طور دلی خوشحال و راضی نبود
چون ان چیزی نبود که با ان متولد شده بود و
عطش درونی اش را هم برطرف نمی کرد
آدام شرایطی مشابه من را داشت
من هم قبل از این عادت کرده بودم که با دوستان کاملاً نابابی بگردم و
تقریباً به تمام مواد مخدر ها اعتیاد پیدا کرده بودم و
بعد از آن درگیر مرتکب شدن به انواع و اقسام جرم ها بودم و
حتی گاهی مواد مخدر هم جابجا می کردم
البته که دوستان من هم همین طور بودند.
حالا در نظر بگیرید که در یک غروب وقتی که ناپدری من در حال تماشای برنامه تلویزیونی Dragon’s Den که مشابه برنامه Shark Tank در اینجا یعنی انگلیس جایی که کارافرینان با سرمایه گذاران همکاری میکنند ، بود و
(این برنامه کاملا ضد برنامه هایی بود که من خودم تماشا میکردم ولی بنظرم خیلی جالب امد)
اون شب من شروع به جمع کردن بطری های پلاستیکی داخل کابینت ها و تلاش برای اختراع ایده ای جدید کردم
مثلا چاشنی ها را روی ذرت ها می ریختم و کارای اینطوری
و اون شب شروع کردم به سرچ کردن تا بالاخره ایده ای برای کارافرین بودن پیدا و انتخاب کنم
و فرداش به دوستانم گفتم و اونها همه بهم خندیدن!
یکی از آنها به من گفت تو خیلی احمقی!
تو نه تنها زرنگ نیستی بلکه حتی عرضه پول دراوردنم نداری!
بیخیال شو
همین راهی که داریم با هم میریم رو ادامه بده
مگه بیکاری!!!!!
و اونجا بود که فهمیدم وقتی داری تلاش می کنی که از از شرایط فعلی خودتو نجات بدی همه سعی می کنن تو رو بکشن پایین!
پس h2h توجه کردن به نشانه ها و سر نخ ها از آدمهای اطرافته
که حتی ممکنه باهاشون ارتباط خاصی هم نداشته باشی و
حتی گذرا آنها را ببینیم و
این دقیقا اتفاقیه که در 17 سالگی برای من افتاد و تصمیم گرفتم بیزینس آنلاین خودم رو شروع کنم و
تمام اینها از ارتباط گرفتن من با همان فردی که در تلویزیون در حال صحبت بود اتفاق افتاد و
جرقه ای شد برای اینکه پیدا کنم ببینم دقیقاً برای چه چیزی در اینجا قرار گرفتم و
اصلا برای چی متولد شدم و
رسالتم چی بوده
و الان با کارآفرینان و کسانی که درآمد خیلی بالایی دارند ارتباطات خوبی دارم
چون این دقیقا همان چیزی است که برایش به وجود آمدم
این دلیل اصلی وجود داشتن منه
چون من به دنیا نیومدم که آدم حد متوسطی باشم
یا کارمند باشم (البته منظورم این نیست که کارمندی شغل بدیه !!
نه اتفاقا شغل خیلی خوبیه ، منتها برای ادم خودش و در جای درست خودش ،
مثلا برای کسی که حوصله کار کردن خارج از ساعت کاری کارمندیشو نداره ،
یا براش مهمه که همیشه یک اب باریکه ثابتی باشه تا خیالش راحت باشه از زندگیش ،
یا دنبال اینه که براش شرح وظیفه تعیین کنن تا کارش رو شروع کنه ،
یا دنبال چالش تو زندگی و کارش نیست ،
یا میخواد روال زندگیش معلوم باشه و …
خیلی هم ایده اله .
اتفاقا میخوایم به همین جا برسیم که :
هرکسی تو حیطه ای که خاص خودشه و خدا اون رو معجزه زندگیش قرار داده ، قرار بگیره تا راحت تر ، سریع تر و بیشتر بدرخشه ، نه اینکه بشه مایه عذابش.)
من خلق شدم که کارآفرین باشم کسی که برای خودش کار میکنه و بقیه برای اون ( قبل از درنظر گرفتن خوبی هاش ، در درجه اول سختی هاش رو پذیرفتم)
حالا شما به این فکر کنید که با چه کسانی در گذشته ارتباط داشتید یا حتی امروز .
من از شما می خواهم که آگاه باشید در کجاها و با چه کسانی ارتباط برقرار می کنید
چشمانتان را باز کنید طوری که انگار فرصتها از مقابل شما رد می شوند و شما باید آنها را بقاپید
در نظر داشته باشید که درباره ارتیاطاتتان چه احساسی دارید
گاهی هم این مورد می تواند تکه پازل شما را به شما نشان دهد و
معجزه خدا و استعداد درونی که خود از وجود آن خبر ندارید را برایتان افشا کند.
و حتماً به سایت meetup.com (با vpn روشن لطفا ) سر بزنید و سعی کنید که به گروههای مختلفش ملحق شوید
تا ببینید که به کدام گروه اشتیاق و میل بیشتری دارید
این هم میتواند یک سرنخ باشد برای شما به سمت کشف معجزه خدا در وجود خودتان.
مورد دوم در پیدا کردن معجزه وجودیمان ترس است
گاهی در زندگی، من افرادی را میبینم که می دانند چه می خواهند
اما معمولاً آن را از آنِ خود نمی بینند.
چون همیشه بهانهای برای خود پیدا میکنند .
به این صورت که معمولا به خود می گویند :
اره من می خواهم این کار را انجام بدم ولی …
کاملاً مشتاق این کار هستم ولی …
و تقریبا هر روز این بهانه های خود را با اما و ولی اگر شروع می کنند
حالا در نظر بگیرید که چیزی که شما برایش به وجود آمده اید دقیقاً آن طرف ترستان قرار گرفته است.
یا همانی که قرار است ان را با کل دنیا به اشتراک بگذارید طرف مقابل ترستان است.
در حقیقت زندگی شما بیرون از منطقه امن تان ، شروع می شود .
اگر شما سالها قبل به من می گفتید که تیم، تو در آینده یک سخنران بین المللی می شوی
و کل دنیا را سیر می کنی
با رییس جمهور ملاقات می کنی
و این چنین ارتباطات شبکه ای بزرگی را به دست می آوری
من به شما می گفتم که: حتما دیوونه شدی
من یک آدم درون گرا هستم
من از یک شرایط بد اجتماعی به شرایط فعلی برگشته ام.
در حالی که الان حقیقت همین است.
آیا اولین باری که قرار بود روی استیج بروم ترسناک نبود؟
معلوم است که ترسناک بود ، من که خیس عرق شده بودم.
تا به الان خیلی از کارهایی که براحتی انجام میدهم را تجربه هم نکرده بودم.
اما وقتی برای اولین ، دومین ، سومین ، چهارمین ، پنجمین ، ششمین و هفتمین بار بر روی استیج رفتم ، دیگر آن را دوست داشتم
من چیزی را پیدا کرده بودم که در آن خوب بودم.
خیلی خیلی تمرین کردم تا از شر خجولی خلاص شوم
اما شروع کردم به پیدا کردن صدای خودم ، گذراندن میلیونها دوره های آنلاین.
گاهی چیزی که برای آن متولد شده اید تا آن را انجام دهید دقیقاً در طرف دیگر ترس شما قرار گرفته است.
و مربوط به این نمیشود که همین الان میتوانید چه کاری را انجام دهید
آیا با توجه به کسی که الان هستید می توانید آن را به دست بیاورید یا نه
همیشه از خودتان بپرسید که من باید چه کسی بشوم تا بتوانم آن هدف را بدست بیاورم؟
و این را هم در نظر داشته باشید که هر هدفی نیاز به درجات مختلف از سطح فکر کردن و حتی ظاهر شدن شما دارد.
و اگر الان از خودتون این سوال را ،
پرسیدید یک لیستی از تمام چیزها و کارهایی که میترسید شروعشان کنید را ، تهیه کنید.
برنامه بریزید که یکی یکی از شر آنها خلاص شوید.
گاهی چیزی که خیلی بر روی آن پافشاری می کنید ممکن است همان چیزی باشد که بذر شکوفایی معجزه وجود شما را با خود به همراه دارد.
این هم از مورد دوم که ترس بود
پس به دل ترس هایتان بروید.
حالا می رسیم به مورد سوم پیدا کردن معجزه که تغییر دهنده زندگی من بود
نقل قولی از استیو جابزست که من با ان سفر شخصی خودم را با ان شروع کردم .
همانطور که شما می دانید من واقعاً با جمله ای که استیو جابز در سخنرانی که برای دانشجویان فارغ التحصیل و جمعیت زیادی از قبیل اساتید و پروفسورهای یکی از برترین دانشگاههای دنیا (استنفورد آمریکا) داشت ، گفت هنوز هم شگفت زده می شوم
دقیقا همان زمانی بود که من از خواب بیدار شدم
استیو جابز گفت:
شما نمیتونین ارتباط بین نقاط تجربه و اموخته هاتونو در زمان حال و با نگاه به اینده پیدا کنین ، شما فقط با نگاه به گذشته میتونین این کار رو انجام بدین
بعضی وقتا تو زندگی به این میرسم که بدست اوردن شفافیت مطلق نسبت به اینکه بفهمی چرا دقیقا اینجایی ، سخته!
اصلا به دنیا آمدی که چیکار کنی
و هر چه بیشتر دربارش فکر می کنم کمتر به شفافیت می رسم!
چیزی که من در سفر شخصی خودم متوجه شدم اینه که:
تو باید اون قدم اول رو برداری
باید اعتماد کنی هر چیزی که بخواد اتفاق بیفته اتفاق میفته!
فقط کافیه تو مسیرتو پیدا کنی و توش قدم اول رو بذاری
مسیر یک رودخانه که به سمت مقصد میرود را در نظر بگیرید
از دید یک پرنده از اسمان به ان نگاه کنید
میبینید که یک مسیر پر پیچ و خمی را طی میکند ،
به چپ و راست میرود و
هرگز در خط راستی نمینشیند.
بیشتر مردم تو زندگی وقتی مسیر واقعی رودخانه زندگی شان عوض میشود، به گونه ای که باب میل شان نیست
شروع به مقاومت کردن میکنند.
انگار که در خلاف جهت رودخانه شروع به شنا کردن کنی.
و این دقیقا همون موقعیه که نشانه ها خودشونو نشون میدن
و اگه جای مقاومت کردن و سختی کشیدن، باهاش هم جهت بشی
پیچ و خمش میتونه تو رو سریعتر به مقصدت برسونه.
چی میشد اگه به سفر زندگیتون کاملا اعتماد میکردین؟
چی میشد اگر به نیتی که تو قلبتونه اعتماد میکردین ؟
چیزی که شما رو داره به جلو میکشه در حالی که ممکنه اصلا با منطقتون جور در نیاد.
چی میشد اگر به وقت خودش درست اقدام میکردین؟
من تو مسیر زندگیم متوجه شدم که تو این مسیر همیشه یک چیزی وجود داره که
من بهش اشتیاق داشته باشم و
اونجاست که اقدام میکنم و هرکاری که لازم باشه انجام میدم
و اینجاست یک بخش از زندگی من تموم میشه و بخش بعدی شروع میشه
چیزی که من متوجه شده ام این است که زندگی بخش های مختلفی دارد
اما متاسفانه ما دوست داریم از همان فصلی که دلمان می خواهد شروع شود
به همین ترتیب است که هیچ وقت نمیتوانیم کتاب زندگی را انطور که دلمان می خواهد تمام کنیم.
آخر هر روز از هر بخش ، دل تان می خواهد:
شخصیت داستان تان کسی باشد که محافظهکارانه رفتار کرده؟ یا کسی که هیچ اقدامی نکرده ؟ یا کسی که مشتاق اقدام کردن بوده؟ و پیرو قلب خود بوده؟ و قدم هم برداشته؟ یا کسی که تلاش کرده؟ تا واقعا کاری انجام بده؟
بله ممکنه شکست بخورند اما حداقلش اینه که تلاش کردند و دوباره بلند شدند و
حداقل هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام دادند.
این تمام چیزی است که یک روز شما را شامل میشه.
و شما از ته دلتام باور دارین و من هم این را می دونم که قلب شما به سمت چیزی شما را فرا می خونه
اما اگر حدسم درست نیست حتما ویدیوهای بیشتری درباره موفقیت ببینید ، بروید و پیدا کنید که موفقیت چیه ؟
قلبم چی داره بهم میگه ؟
یک لیست تهیه کنین و یکی یکی برین سراغش
معطل نکنین
شفاف شدن با خودتون تنها با فکر کردن بدست نمیاد.
بلکه از اقدام کردن میاد ( بلند شین واقدام کنین تا ببینین قلبتون چی میگه و چیکار باید در ادامه انجام بدین)
هرروز یک قدم بردارین حتی کوچیک
واسه رسیدن به قله ات کاری بکن
تا با خودت تکلیفت مشخص تر بشه
برای مشاهده همین ویدیو با زیرنویس فارسی کلیک کنید.
مطالب زیر را حتما بخوانید
-
بازی هایی برای خودشناسی ( چگونه خود را بشناسیم ؟ )
15.99k بازدید
-
خودشناسی چیست ؟ چگونه خود را بشناسیم ؟
23.16k بازدید
-
هفت راهکار ساده برای یافتن توانایی هایی که از وجود آنها در خودمان بی خبریم!
3.15k بازدید
-
کودک درون چیست ؟ در راستای خودشناسی
2.56k بازدید
-
چجوری خودمو بشناسم؟ در راستای خودشناسی
3.48k بازدید
دیدگاهتان را بنویسید