یادگیری چیست؟ | 6 تکنیک یادگیری
چگونه بهتر یاد بگیریم؟
فایل صوتی مقاله در انتهای همین صفحه قرار داده شده است 🙂
این مقاله در 21:36 تاریخ 12 بهمن 97 بروزرسانی شده است.
یادگیری چیست؟ | 6 تکنیک یادگیری
بیایید
با چندتا سوال ساده اما چالشی، تکلیف خودمان را مشخص کنیم.
؟ آیا برای شما هم پیش آمده که کتابی را می خوانید، خیلی هم خوش تان می آید،
و به نظرتان کاربردی هم هست اما بعد اتمام کتاب خیلی به شما کمک نمی کند؟
؟ وقت می گذارید در دوره ای شرکت می کنید (حضوری یا غیرحضوری)، اما بعد تمام شدن آن دوره،
خیلی هم در همان زمینه مذکور رشد نمی کنید؟
؟ حتی از عده ای هم کمک و مشورت می گیرید، اما باز هم ممکن است خیلی به دردتان نخورد؟
می دانید؛
حقیقت این است که خیلی از مسایل به باورها و ادراک ما برمیگردند.
یعنی گاهی توقعات بیجا و نابجایی از خودمان داریم ولی به این مساله آگاه نیستیم.
یعنی نمی دانیم که همچون توقعاتی از خودِ بنده خدایمان داریم.
و همین مساله می تواند خیلی جاها ما را گرفتار کند.
چیزی که می خواهیم در این مقاله درباره آن صحبت کنیم به همین موضوع برمیگردد.
توقعاتِ نابجایی که از خودمان و مغزِ بنده خدایمان داریم و می خواهیم که کولاک کند تا
یادگیری مان به بهترین شکل ممکن اتفاق بیفتد.
غافل از اینکه ….
اصلا بیایید اینطوری بگوییم:
؟ آیا شما وقتی ماشین یا حتی گوشی می خرید، بدون اینکه با سیستم و طرز کار آن آشنا باشید
می توانید بهترین استفاده را داشته باشید؟
؟ با خود می گویید که من همینطوری هستم و ماشین و گوشی باید خودشان را با من وفق بدهند
و سازگار شوند تا بتوانم از آن ها استفاده کنم؟
معلوم است که نه 🙂
بلکه تمام سعی مان را هم می کنیم تا جایی که می شود نحوه کار با آن ها را یاد بگیریم
تا بتوانیم نهایت استفاده و لذت را هم ببریم.
خب پس:
مغز ما هم همینطور است.
یعنی اگر می خواهیم در یادگیری بهترین باشیم لازم است
با ساختار و چگونگی کار کردنش آشنا بشویم تا بتوانیم
بهترین بازخورد را از آن بگیریم.
و الان می خواهیم درباره “چگونه می توانیم بهتر یاد بگیریم؟” صحبت کنیم.
یعنی می خواهیم درباره یادگیریِ یادگیری با هم گپ و گفتی داشته باشیم. (میگوییم گپ و گفت، چون حتما از نظرات
و بازخوردهای شما استفاده می کنیم و سراپاگوشیم 🙂 )
پس بیایید تا به اینجا یک جمع بندی کوچک در
زمینه یادگیری با هم داشته باشیم.
که می توانیم در این حیطه به سه روش عمل کنیم:
- همین روندی که تا به حالا پیش گرفتیم و در دوران مدرسه و تحصیل یادمان دادند،
آن هم بدون در نظر گرفتن ساختار و عملکرد سیستم فنی مغزمان. - اینکه یاد بگیریم یادگیری چیست و با سیستم فنی مغزمان آشنا بشنویم و طبق آن عمل کنیم.
- بهترین حالت اینکه:
بدانیم چه چیزهایی می خواهیم و دقیقا به دنبال همان ها در جای درستش برویم
و همچنین بدانیم که چطور می توانیم بهتر یاد بگیریم(یعنی مورد 2 را هم داشته باشیم)،
که این همان MetaCognition یا فراشناخت است.
که در زمینه یادگیری یعنی به یک سطحی می رسیم که می توانیم برای یادگیری بهتر،
یکسری مهارت ها را که مختص خودمان است ابداع کنیم و از آن ها آگاهی
داشته باشیم. (یجوری انگار به خودمون آگاه تر و هوشیار تریم.)( من میدونم که فلان طور بهتر یاد می گیرم
+ سیستم فنی مغزم رو هم میشناسم
+ مهارت های لازم رو هم دارم
+ میدونم دقیقا چیا میخوام یاد بگیرم
+ و کجا باید دنبالشون برم ).
پس پیش بسوی این آشنایی:)
با چی میری سروقتش؟
به شما خبر می دهند که در منطقه ای نزدیک به محل زندگی تان، جایی پر از طلا
و جواهر (گنج) وجود دارد.
و می توانید هر ظرف یا وسیله،
به هر اندازه ای که دلتان می خواهد بردارید و به سراغ آن بروید
تا هر مقداری که دوست دارید برای خود بردارید.
؟ چه ظرف یا وسیله ای همراه خود میبرید؟
بین خودمان باشد، این یکی از راه های یادگرفتن بهتر است.
یعنی وقتی کتابی دست تان می گیرید تا آن را بخوانید،
در دوره ای شرکت می کنید،
محصول آموزشی را می خرید،
و …
از قبلش باید بدانید که با چه ظرفی می خواهید وارد شوید.
اگر آبکش باشد که در انتها چیزی عایدتان نمی شود و هر آنچه در آبکش تان جمع کردید،
خالی می شود( نمی دانید از آن ها چه می خواهید، فقط می روید جلو تا ببینید چی به دست تان می آید!)
بعضی لوله کشی می کنند تا همه چیز را به دست بیاورند و داشته باشند
( می خواهند تمام چیزهای گفته شده را یکجا و با هم داشته باشند.)
اما بعضی هوشمندانه عمل می کنند و ظرف مخصوص خودشان را، یا پیدا می کنند و یا میسازند
( تکلیف شان با خودشان مشخص است و می دانند که دقیقا چه چیزی را
می خواهند یاد بگیرند و برای آن هم خودشان را آماه می کنند.
به عبارتی دیگر می دانند که چه زیرسازی را باید انجام بدهند یعنی اصول اولیه و بیسی را یاد بگیرند
تا بتوانند در مراحل بعدی با سرعت بیشتری پیش بروند. خلاصه یک کلام : به پیش نیازهایشان آگاهی دارند.)
شما چطور؟
کدام سمت ایستاده اید؟
دنبال برف وسط ظهر نباشید!
تا بحال به برف وسط ظهر دقت کرده اید؟
پایش بیفتد، طوفانی و شدید میبارد.
و همه جا را هم سفید پوش می کند.
اما بعد از چند ساعت و شاید چندلحظه اثری از آن باقی نمی ماند.
ولی برف سرشب چطور؟
آرام آرام و نم نم میبارد و روی زمین می نشیند.
و صبح که از خواب بیدار می شویم و بیرون می رویم،
می بینیم که حتی شاید تا زانویمان هم برسد.
این هم بین خودمان باشد که،
یادگیری هم همین طور است و توقع نابجایی که بعضی گاها دارند هم همین طور!
یعنی انتظار دارند:
وقتی کتابی دست شان می گیرند تا آن را بخوانند،
در دوره ای شرکت می کنند،
محصول آموزشی را می خرند،
و …
زود، تند، سریع یادش بگیرند و مشکلات و مسالی که دارند را بتوانند حل کنند،
به کارشان بیاید و بتوانند آن ها را در زندگی یا کار خود پیاده کنند.
مثل برف وسط ظهر، سریع و طوفانی!
اما آیا بعد از چند ساعت و حتی لحظه، اثری از آن برف باقی میماند؟
پس چیکار کنیم؟
برف سر شب را که یادتان است؟
آرام آرام جلو می رویم و با برنامه از کتاب و دوره و … یاد می گیریم و سعی می کنیم کم کم
خودمان را بسازیم.
بسته کلمات یا Words Package
بعضی از مطالبی که یاد می گیریم گاهی همان موقع ممکن است به کارمان نیایند اما یک زمانی، در یک جایی
به دادمان می رسند که گاها شوکه می شویم.
و به آن ها بسته کلمات یا Words Package می گویند.
موافقید یک مثال ساده و عامیانه بزنیم؟
لابی گری را تا حالا شنیده اید؟
لابی گری یعنی این که در یک جمعی یک عده ای را با خود هم نظر می کنید تا در زمانی که باید، از شما حمایت کنند.
ولی آیا میتوان با قطعیت گفت که همین الان که آن را یاد می گیریم به کارمان می آید؟
در حقیقت لابی گری یک بسته کلمه ای است.
این ها را گفتیم تا به این برسیم که:
بعضی از مطالبی که یاد می گیریم گاهی همان موقع ممکن است به کارمان نیایند اما
یک زمانی، در یک جایی به دادمان می رسند که گاها شوکه می شویم.
مصبت یا منفی؟
با قرارگرفتن در شرایط جدید یا حتی پیش آمدن مسایل و مشکلات، اولین چیزهایی که به ذهن مان می رسند، منفی ها هستند.
و این به این دلیل است که مغز و ذهن ما بطور پیش فرض و دیفالت منفی گراست.
حالا که به این امر آگاه شدیم و کمی با سیستم فنی مغزمان آشنایی پیدا کردیم،
اگر در فلان شرایط و فلان مساله ما خودمان هم به این منفی بودن دامن بزنیم،
و منفی ها تمام حواس مان را اشغال کنند،
کاری از پیش میبریم؟
اتفاق خوبی می افتد؟
معلوم است که نه!
پس چیکار کنیم؟
دنیا، مسایل و شرایط اطراف مان را همانطوری ببینیم که برایمان منفعت دارند.
و یاد بگیریم که بهترین استفاده را هم از آن ها ببریم.
کمی تمرین می خواهد ولی یاد بگیریم که:
مهم نیست شرایط چیه، تو بهترین استفاده رو ازش ببر.
آدم های منفی خطرناکن؟
همانطوری که در قسمت “مسبت یا منفی؟” گفتیم، مغز ما بطور پیش فرض
منفی گراست و بدی ها را بیشتر می بیند.
به همین خاطر است که اگر با شخصی که برایتان خیلی عزیز است
یک مساله کوچک( بجای استفاده از لفظ “مشکل” از لفظ “مساله” استفاده
می کنیم ——> درباره این موضوع در کارگاه “حل مساله و تصمیم گیری” مفصلا صحیت کرده ایم)، پیدا کنید و ناراحتی و دلخوری پیش بیاید، تمام
خوبی ها و محبت هایی که به شما داشته است، برای مدتی کوتاه یا بلند،
در نظرتان کمرنگ می شوند،
چون در آن لحظه مغز منفی نگر ما تمام تمرکزش را بر روی همان بدیِ کوچک گذاشته است.
حالا اگر اطراف تان هم
آدم های منفی باشند، که بیشتر به این مساله دامن می زنند.
و در همچون شرایطی، فکر می کنند که دارند به شما کمک می کنند چون در حقیقت فقط
در حال آسیب رساندن به شما هستند و احساس تان را بد می کنند.
یا فکر کنید می خواهید کار جدیدی را انجام بدهید.
خب طبیعی است که احتیاج داشته باشید به کمی تمرکز.
در حالی که بودن آدم های منفی اطراف تان باعث دور شدن شما از تمرکز می شود
چون مدام از “نشدن” ، “نمی شود” ، “تو نمیتوانی” ، “امکان ندارد” و … این یاس ها حرف می زنند.
(شاید دست خودشان هم نباشد، اما به هر حال دارند به شما آسیب وارد می کنند.)
و همچنین باعث می شوند فرصت های تان را هم از دست بدهید.
بیایید به تصویر زیر نگاهی بیندازیم.
این
یک چرخه معیوب است که منفی های بدبین به آن اعتقاد دارند.
اما بیایید بگوییم که چطور کار می کند؟
وقتی کسی راجع به مساله ای بدبین باشد(چون باور دارد که به نتیجه نگرفتن)
——-> ناخودآگاه کم هم تلاش می کند
——-> و با تلاش کم هم که نتیجه دلخواهش را نمی گیرد و به شکست می رسد
——-> و حالا بدبین تر می شود و …
این چرخه و سیکل معیوب ادامه پیدا می کند
و شخص به این باور که ” من که گفتن نمیشه، دیدی نشد” ، “من که گفتم بدشانسم، دیدی گفتم” و … معتقد تر می شود.
حالا قضاوت با شما که وجود همچین فردی در نزدیکی تان چه آسیب بزرگی هم به یادگیری شما
و مهم تر از آن به کار و زندگی تان می تواند وارد کند! 🙁
خب پس چیکار کنیم؟
در چنین مواقعی تمرکز شما بر چیزهایی غیر از آنچه که باید، قرار دارد.
پس بهتر است تمرکزتان را از آن ها بردارید و بر جای درستش بگذارید. 🙂
و اما دقت کنید که چیزهایی که هستند، علاوه بر مهم بودن، مفید هم هستند یا نه؟
اگر مهم هستند ولی مفید نه، آن ها را کنار بگذارید.
و تا جایی که می توانید اطراف تان را با مثبت ها پر کنید.
نمونه خیلی کاربردی آن می شود “افراد مرجع شما” 🙂
نگاهی به پست “افراد مرجع شما” در اینستاگرام بیاندازید 🙂
View this post on InstagramA post shared by Khanjani__Sahar | سحر خانجانی (@khanjani__sahar) on
پس هدف اصلی ما در این مسیر می تواند “حفاظت و حراست از فکر و ذهن مان” هم باشد 🙂
یادآوری از یادگیری مهم تر است!
گاهی تلاش ما برای یادگیری چیزهای جدید، یادآوری و مرور قبلی هایی که یاد گرفته ایم را کمرنگ می کند.
در حالی که بعضی اوقات واقعا نیازی نیست مطلب جدیدی یاد بگیریم فقط کافیست چیزهایی که یاد گرفته ایم را مرور کنیم.
و چون مغز ما آخرین چیزی که یاد می گیرید را مهم و جذاب میداند و آموخته های قبلی را بی اهمیت،
ممکن است به محض روبرو شدن با یک مطلب جدید با خود بگویید:
آهاااان! همین به کارم می آید، نه چیزهایی که تا حالا یاد گرفته ام!
( و حس ناشی از حماقت و حال بد، که چه چیزهای بدرد نخوری را تا قبل از این یاد گرفته ام را، تجربه کنید)
و برای یادگیری آن مشتاق تر شوید.
اما حالا که این قسمت از سیستم فنی مغز را هم متوجه شدید، مراقب باشید تا دیگر گول نخورید!
چون گاهی یادآوری و مرور آموخته های قبلی واقعا بیشتر از یادگیری چیز جدیدی کمک کننده است.
فایل صوتی مقاله “یادگیری چیست؟ | 6 تکنیک یادگیری” خدمت شما 🙂
مقاله “خودسازی چیست؟” رو هم میخوام ببینم و استفاده کنم .
مطالب جدیدتر در آپدیت بعدی اضافه می شوند 🙂
دیدگاهتان را بنویسید