چگونه خودمان را مدیریت کنیم ؟
چگونه مدیریت خودم را از دست ندهم؟
این مقاله در 13:19 روز 13 بهمن 97 بروزرسانی شده است.
مدیریت خودم
یه لحظه وایسین …
یه سوال میخوام بپرسم
صبح که دارین از خواب بلند میشین کدوم ندا تو سرتون میپیچه یا بقولی شیطونه چجوری گولتون میزنه
یا به یه قول دیگه دلتون چی میگه ؟
میگه هنوز زوده بگیر بخواب ، چرا میخوای از خوابت بزنی ؟
میگه خواب الان بیشتر میچسبه بخواب تا خستگیت در بره؟
میگه آفریننن پاشو تا یه قدم دیگه به آرزوهات نزدیک تر بشیم ؟
جواب رو یادتون باشه چون نیازش داریم …
در واقع اون ندای درون ، اون صدایی که تو سرتون میپیچه ، شیطونی که گولتون میزنه یا چیزی که دلتون میگه
همه و همه از فاصله بین دوتا گوش میاد یعنی از مغز خودمون ، تا ما رو مدیریت کنه !
چجوری ؟
الان خیلی روون و ساده و به دور از اصطلاحات و کلمات قلبمه سلمبه میگیم .
این مغز ( Brain ) ماست و از سه قسمت تشکیل شده :
- مغز خزنده (قدیم) :
که از اول خلقت بوده و از اسمش هم پیداست و کار اصلیش حفظ بقا و حیات ماست و
در مقابل هر چی که این دو مورد رو تهدید کنه مقاومت میکنه. - مغز احساسی(عاطفی – میانی – پستاندار) :
که کلا منشا احساسات و هیجانات ماست و اگه هرکاری داری انجام میدی قبل فکر کردن هیجانت تو رو به کاری وا میداره
یعنی این مغزت مدیره اون لحظه اس و
کار اصلیش هم لذت بردن در لحظه است و با موکول کردنش به بعدا شدیدا مخالفه! - مغز منطقی(نئوکورتکس) :
که کار اصلیش استدلال و بررسیه و به عبارتی عامل برتری ما نسبت به سایر موجوداته
و باعث شده بشیم اشرف مخلوقات …
چون موجودات دیگه دو مغز قبلی رو دارن و از این مغز برتر بی نصیب موندن!
خب حالا مغز خزنده تا جایی که بشه دوست نداره کاری رو بسپاره به مغز احساسی و
احساسی هم همین حس مسئولیت رو نسبت به منطقی داره و
امان از وقتی که مغز خزنده و احساسی دست به یکی کنن اونموقع تا جایی که بشه زورشونو میزنن تا به مغز منطقی چیزی نرسه!
خب تو این میدون جنگ من چیکاره ام پس ؟
همه کاره ماییم بابا …
چطوری ؟
اینطوری :
ما یاد گرفتیم مغز قدرت تشخیص واقعیت از تصویرسازی رو نداره و وقتی من تصمیم می گیرم
سخنرانی که پس فردا دارم رو از اول تا اخر ، تو ذهنم مثل یک فیلم ببینم و حتی به
جزییاتی مثل نور ، صدا ، رنگ لباسم ، زبان بدنم ، نگاه حضار ، نوع میکروفونم توجه کنم ،
مغز واقعا فکر میکنه من همون لحظه دارم سخنرانی میکنم و خودشو وفق میده
( این یکی از راهکارهاییه که میتونیم مغز رو گول بزنیم در راستای خواسته های خودمون )
خب اون یه مغزه ولی الان شما گفتین ما سه تا مغز داریم ؟!!!
در اصل که ما یه مغز داریم اما چون از سه قسمت عمده تشکیل شده میگیم سه تا مغز …
و هنر ما مدیریت کردن اون سه مغزه !
مدیریت مغزهای سه گانه
اگه قرار باشه به حال خودشون باشن مدام دعوا بین اونا برقراره و ما گیج و آشفته ایم !
ولی اگر شرطیشون کنیم که تو هر موقعیت بین خودشون یه نفر مدیره ، نظم رو رعایت میکنن .
مثلا الان باید بریم باشگاه :
خزنده میگه : باشگاه نه ، خسته میشیییی !
احساسی میگه : فیلم مورد علاقتو داره نشون میده ها !
منطقی میگه : بریم که خوش اندام شیم و سلامتمونو تضمین کنیم !
ما در حالتی که از جریان سه مغز خبر نداشتیم :
یا گیج میشدیم
یا وا میدادیم و نمیرفتیم
یا اگه خیلی اراده آهنینی داشتیم میرفتیم
ولی مای فعلی چیکار میکنه :
میگه ببین مغز نازنینم ( چون مغز دقیقا مثل یه کودک بازیگوشه )
الان میریم باشگاه (پاسخ به مغز منطقی) ،
با بچه ها میگیم میخندیم برگشتنی یه بستنی هم میخوریم و کلی کیف میکنیم (پاسخ به مغز احساسی)
وقتیم رسیدیم خونه یه استراحت عالی میکنیم(پاسخ به مغز خزنده) .
به این ترتیب هر سه مغز رو شرطی کردیم و تو هر موقعیت یکیشون داره مدیریت میکنه
( در اصل که مدیر اصلی خودمونیم چون ما تربیتشون کردیم) و به خواستمون هم می رسیم و بخاطر تنبلی و اهمال کاری جا نمی مونیم .
یبار دیگه برگردیم به جواب سوالی که همون اول دادین ؟
حالا نوبت شماست که بگین تو اون جواب کدوم مغز یا مغزها مدیر بودن ؟
الان که از جریان آگاه شدیم چه جوابی به همون سوال میدین؟
دیدگاهتان را بنویسید